رهیافت

رهیافت

مطالب مندرج در این وبلاگ عموما به موضوعات دریایی و مدیریتی می پردازد
رهیافت

رهیافت

مطالب مندرج در این وبلاگ عموما به موضوعات دریایی و مدیریتی می پردازد

منشأ دولت و مشروعیت در اندیشه سیاسی شیعه

این ادّعا که دولت برای همگان مطلوب است، از ویژگی‌های ثابت بیشتر نظریه‌های مربوط به دولت است. تصویری که آنها از زندگی بدون حکومت و «حالت طبیعی»  ارائه می‌کنند تصویری تیره و پرمشکل است. به عبارت دیگر، در ضرورت وجود دولت برای جامعه، جز معدودی،  هیچ‌کس تردید ندارد. امام علی نیز به این امر اشاره می‌نمایند که: «لابدّ للنّاس من امیرٍ برٍّ أو فاجرٍ؛ جامعه بشری باید دارای دولت و حکومت باشد؛ چه این دولت نیکو و صالح باشد و چه ناصالح». اما به اقرار دانشمندان علم سیاست، دولت یکی از بغرنج‌ترین مفاهیم این علم است. پیچیدگی مفهوم دولت، از آنجا ناشی می‌شود که اساساً بر سر آن چیزی که باید تحت این عنوان تعریف شود، توافق چندانی وجود ندارد. اختلاف نظرها بیش از هر چیز به سبب گوناگونی تلقی‌ها در مورد سرشت دولت مربوط است. ایا دولت عنوانی برای مجموعه نهادهای حاکم است؟ ایا ساختی از حاکمیت قانونی است؟ یکی از اجزای جامعه است؟ این سؤالات و پاسخ‌های متفاوتی که به هر کدام داده شده، کار مطالعه «دولت» را مشکل کرده است.

این مشکل در اندیشه سیاسی شیعه پیچیده‌تر هم می‌شود؛ چرا که علاوه بر پیچیدگی مفهوم دولت، برداشت‌ها و تعاریف خاصی از آن در اندیشه سیاسی شیعه ارائه شده است.

به هر جهت، آنچه در این نوشته  مورد بحث قرار خواهیم داد، در پاسخ به این سؤال است که منشأ دولت و مبانی مشروعیت آن در اندیشه سیاسی شیعه چیست؟

برای ورود به بحث به سابقه پیدایش دولت، ضرورت آن و مفهوم عام مشروعیت خواهیم پرداخت. با اینکه در طول قریب به 1400 سال، هیچ حکومتی که مبتنی بر آرای سیاسی شیعه باشد تشکیل نشده و تا قرن‌ها، نظریات سیاسی شیعه از سوی علما و اندیشمندان طرح نگردیده، در قرون اخیر، اندیشه‌های سیاسی شیعه و نظریات فقها و اندیشمندان در باب دولت نُضج گرفته و رو به رشد و بالندگی گذاشته است. در اندیشه سیاسی شیعه، منشأ قدرت و دولت، بی‌هیچ اختلافی، از آن خداوند است و مبانی مشروعیت دولت معصوم  نیز به خداوند باز می‌گردد. اما در عصر غیبت، از نظر اندیشمندان و فقها، مبانی مشروعیت یا الهی است، یا الهی ـ مردمی. اما مسأله مورد تأکید این نوشته مبنای مشروعیت در نسبت با اصل عدالت و اجرای آن از سوی حاکم است. اگر فقیه و یا هر کس دیگر بتواند اصل مهمّ و اساسی عدالت را اجرا کند، می‌تواند توأمان از مشروعیت الهی و مردمی برخوردار باشد.

مدیریت دولتی و نهادهای سیاسی

در گفت‌وگوهای عمومی، مفهوم دولت را در معنا‌های گوناگون به کار می‌برند. بسیاری از نویسندگان، مفاهیم «دولت» و «حکومت» را به یک معنا استعمال می‌کنند. به عبارت دیگر، در پاره‌ای از تعاریف، دولت مترادف با حکومت و در برخی تعاریف، صفت مشخص‌کننده و یکی از عناصر آن بیان است.  از مجموع تعاریفی که درباره دولت ارائه شده، می‌توان به طور خلاصه به تعریف‌های زیر اشاره کرد:

1) تعریف حقوقی: دولت واحدی است که ویژگی‌های جمعیت، حکومت، سرزمین و حاکمیت را داشته باشد.

2) تعریف فلسفی: دولت دارای یک هدف اصلی است. در این تعریف، با مفاهیمی چون ویژگی‌های ضروری و بسنده دولت، کمال مطلوب، دولت خوب یا دولت کامل روبه‌رو هستیم. از لحاظ فلسفی، سه مکتب فکری وجود دارد:

الف) دولت برای ایجاد هماهنگی میان اجزای گوناگون و ضروری جامعه به وجود آمده است.

ب) دولت در نتیجه قراردادی اجتماعی  به وجود آمده است.

ج) دولت در نتیجه مبارزه میان نیروهای متضاد اجتماعی پدیدار شده است.

3 ) تعریف سیاسی دولت بر پایه کمال مطلوب فیلسوفان قرار ندارد؛ بلکه بر واقعیت‌هایی استوار است که در گذشته، اکنون و آینده وجود دارند. در این تعریف، گفته می‌شود که جامعه، از صورت‌بندی‌های بسیار ساده آن تا گونه‌های بسیار پیچیده‌اش، بر پایه تغییرات نظام تولید رشدیافته است.